سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اواز قطره
 
عمری م .ح .ب بوده ام وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ


از سوی که می‌تابد؟ از روی تو یا خورشید؟
آیینه بگردانم من سوی تو یا خورشید؟

این سلسله‌ی زرین با تار که می‌رقصد،
بر شانه‌ی نیشابور، گیسوی تو یا خورشید؟

تیر مژه‌ای سوزان بر قلب من آتش زد
آه، از چه کمانی بود، ابروی تو یا خورشید؟

خورشید پرستم من، با روی تو حیرانم
دل پیش که بنشانم، پهلوی تو یا خورشید؟

یک ذرّه، کبوتر شد؛ گرمای چه دستانی
اینگونه طلسمش کرد، جادوی تو یا خورشید؟

بارانیِ یک بغضم در سایه‌ی دلتنگی
سر روی چه بگذارم، زانوی تو یا خورشید؟

سیب دل غلتانم، داغ است نمی‌دانم،
می‌چرخد و می‌آید، از جوی تو یا خورشید؟

در نیمه‌ی خود اما، گم شد و ببین تنها
یک آه به جا ماند از آهوی تو، یا خورشید !



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/3/30 توسط محب

لوگوی دوستان
لینک دوستان

بالای صفحه



تمامی حقوق این وبلاگ برای اواز قطره محفوظ و انتشار مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.